تو این دو سال شاید بخش زیادی از عدم موفقیتم در برقراری روابط ! یا بهتره بگم عدم تلاش برای موفقیت رو ربط دادم به اختلاف سنی‌م با بقیه! در صورتیکه در دوره خودم و با آدمای همسن خودمم همین بودم. شاید بشه گفت تو روابط فردی موفقم اما تو جمع نه! تقریبا تو هیچ گروه تلگرامی حرف نمیزنم حتا اگه خانوادگی باشه!! شاید باحال! باشم (نمیدونم چرا وقتی مینویسم انقد علامت تعجب میذارم در حالیکه عمیقا ازش بدم میاد) ولی اصلا به اصطلاح از اونایی نیستم که مجلس رو دست بگیرم و این باحال بودن با هر درجه ای خودشو تو جمع نشون نمیده. تو جشن هایی که بچه ها میگیرن معمولا بیقرارم. موقع تعریف کردن اونقد میخندم که طرف مقابلم عملا پوینت قضیه رو نمیفهمه یا شایدم خنگن :/ ادای باحالی ندارم شاید. همه اینایی که بهشون فکر میکنم بیشتر تو جمع ینی از تعداد ۲ به بالا! و اینطوری شده که یه آدم ساکت و آروم شناخته شدم :) تقریبا (کاملا) تو هیچ گروهی نیستم، هیچ دوست جنس مخالفی ندارم (منظورم دوسته فقط!) با اینکه خودمو آدم بی جنبه ای نمیدونم!! چرا اینطوره؟ آیا من میخوام همیشه مرکز توجه باشم و این باعث میشه اگه بخوام حرفی بزنم یا کاری کنم شوآف باشه و به همین دلیل سکوت رو ترجیح بدم؟؟ چرا نمیتونم خودم باشم؟؟ آیا اصلا تعریف درستی از خودم و حس و حالم در سیچویشن های مختلف دارم؟ آیا نگرانی من از نظر دیگران نشانه شخصیت قضاوتگر خودم نیست؟ چرا ایتقدرررر بقیه واسم مهم هستن؟؟ چرا هیچوقت از ته دل نمیخندم؟(میدونم حساسیتی که به دندون هام داشتم یکی از دلایلش بود با اینکه در طیف کاملا نرمال بود و هست فقط یه مقدار بخاطر فشار عقل های نهفته رو هم رفتن خیلی کم!!!) چرا با خودم بیشتر وقتا حال نمیده؟ همه اینها رو باید بفهمم و بعد حلشون کنم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها