این ترم تموم شد و به جز یک درس نمرات بقیه دروسم اعلام شدن که خب جالب نبودن ولی به نسبت دو ترم گذشته قابل قبول! قسمت ناراحت کنندش یکی از درسام بود که با درصد اطمینان خوبی منتظر نمره ۲۰ یا ۱۹ بودم که خب استاد به ۱۶ قناعت کرده، اعتراض زدم امیدوارم جواب بده. اما خب در کل این ترم موتیویشن خوبی بود واسم.

ا بیوی تلگرامش رو برگروند به حالت قبل از آشناییمون باهم! تو این مدت چیزای زیادی نوشت که اکثرا مخاطبش من بودم (یا شاید من بودم :) ) ولی با دیدن بیوی امروزش راستش یکم دلم شکست :) البته من خیلی وقته پروندشو تو دلم بستم ولی خب تجربه خوبی نبود در کل که بیشترش و شاید همش مقصر خودم بودم. 

دیدن ف که نمراتش واسش چقدر دارای اهمیته گویا! و واسه جی پی ا نگرانه !:) باعث میشه بیش از پیش دلم از خودم بشکنه! کسی که حداقل ۳۷ نمره ترم ۱ تو درس ن کمتر شد ازم :) شاید دوس دختر یه نرد بی لیاقت بودن تاثیر گذاشته روش :)

یه جورایی حس میکنم رسیدم به نقطه ۰، و نمیدونم حس خوبی دارم یا بدی :)

خوشحال نیستم از اینکه بعد از ربع قرن عمر هنوز حتا یک نفرو ندارم که با تمام وجودش دوستم داشته باشه، کنارم باشه، خودمو ، همین من که شاید خیلی وقتا دلش تنگه.

از ۱۲۷ روزی که خونه نبودم میخوام بنویسم، نمیتونم :) بهم شوک وارد شد کاش بمیرم و یک لحظه غم و رنج عزیزانم رو نبینم. همین

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها