عقل های بالا جراحی شد، درد دارم. ولی خب خداروشکر انشالله اگه چند روز دیگه خوب شه و مشکلی پیش نیاد میتونم بگم راحت شدم و یه مقدار از دغدغه هام کم شد.

دم دکتر هم گرم با اینکه یکم با دستیار و منشی عصبانی برخورد میکرد ولی بنظرم انصاف داشت. حالا من نمیدونم دکترا چه فرقی با هم دارن، شاید موادی که استفاده میکنن فرق داره نمیدونم ولی خب هزینه‌ای که گرفت قابل تحمل تر بود.

اینو روم نمیشد تعریف کنم ولی خب اینجا قراره حس و حال هام رو ثبت کنم، هر چند عجیب و شاید زشت! از دکتر از همون برخورد اول خوشم اومد! یه جدیت خاصی داشت که به آدم حس تکیه کردن و قدرت میداد. حلقه نداشت! که خب طبیعیه به خاطر شغلش! داشتم سعی میکردم تحلیل کنم که مجرده یا متاهل که خب منطقم میگه خیلی بعیده مجرد باشه!! میدونی؟ خوش به حال آدمایی که زندگشون رو رواله.

برای درس ت اعتراض زدم و سعی کردم بهش بفهمونم یکم شرایط روحیم پیچیده‌س مثل یک گاومیش حقیقی به دور از هر حس و انسانیتی بعد از چند روز دیدم نمره ثبت نهایی شد و فقط یه جمله کوتاه جلوی اونهمه حرف بود که : اعتراض وارد نیست! کاش یه مقدار خیلی کمی بذاریم انسانیت تو وجودمون زنده بمونه، نمیگم نمره میدادها اصلا! حداقل یه حرفی میزد.

صیح آنلاین شدم دیدم ا بهم پیام داده! غیر منتظره بود یه آهنگ فرستاده بود و یکمم حرف زده بود نمیدونستم چه ریکشنی باید نشون بدم، حس خوبی نبود! بعد از ظهر یکم حرف زدیم و خودخواهیش کاملا نمایان بود! چه میدونم شاید بهش داشته فشار میومده و گزینه در دسترسش بودم، لینک چنل آهنگم رو دادم و گفتم جوین شه و نشد!!:) گفت زیادی حس پرایوت داره:))))) فقط ببینید من چه موجوداتی رو واسه خودم گنده میکنم، گفتم قراره یه مطلبی بهت بگم که حالم بهتر شه میگم. اون مطلب اینه که بهش بگم دیگه سراغ منو نگیره :) شاید بچه‌گانه‌س ولی خب به هر حال پی وی حس پرایوت داره :)

واسم دعا کنید. نمیدونم اینجا رو کسی میخونه یا نه ولی اگه خوندی واسم دعا کن لطفا، واسه حال بهترم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها